داستان های ترسناک-جرعت داری بخون امتیازیادت نره-

ساخت وبلاگ
یک مردتنهای میانسال که به خوبی وخوشی درخانه اش زندگی میکرده یه روزمثل هرروزدیگه وقتی داشته به خونش میومده یهو..... بقیش ادامه مطلب گلم....!...
نویسنده : مهدی امینی بازدید : 105887 تاريخ : پنجشنبه 25 مهر 1392 ساعت: 12:03

دوستم تعریف میکردکه روزجمعه باخانوادشون به دیدن پدربزگشون میرن و وقتی شب میشه برمیگردن خونشون وپدربزرگ تنها میشه و وقتی میخوابه ولامپ ها روخاموش میکنه یه دفعه صداهای عجیب غریب که شبیه صدای جشن وشادی بوده از زیرزمینشون میاد پدربزرگ بلندمیشه میره ببینه چه خبره قایمکی ازلای دیوارزیرزمین میبینه که .....

 

بقیه توادامه مطلبه.........

...
نویسنده : مهدی امینی بازدید : 99816 تاريخ : پنجشنبه 4 مهر 1392 ساعت: 19:05